پيام
+
جلوتر امير را پيدا کردم...نشستم بالاي سرش...هي صدايش زدم : امير...امير...سرش را بلند کردم و روي زانويم گذاشتم...چه قدر امير را دوست داشتم...



عشق پاک ♥
92/8/8
گمنامه
بعد از شهادت امير به مشهد رفتم..عکسي گرفتم...در عکس جاي قلبم را بريدم و عکس امير را گذاشتم...امير همه جا با من بود هرگز دلم نمي خواست او را از خودم جدا کنم...
گمنامه
*خاطرات سيد نورالدين عافي*
گمنامه
پيشنهاد مي کنم در اولين فرصت حتما مطالعه کنيد... به قول حضرت آقا: ساعات خوش و با صفاي را در مقاطع پيش از خواب با اين کتاب گذراندم